مبانی فلسفی ایمان به غیب- گفتار شانزدهم

بدست • 30 دسامبر 2023 • دسته: ویدئوها٬ سخنراني‌ها - الهیات٬ سخنرانی ها- فلسفی

آیا بهشت ابدی ملال آور نیست؟

چه بسا کسانی ادعا کنند که جاودانگی در دوزخ با رحمت و عدالت الهی منافات دارد، چرا که میان جرم محدود انسانها و مجازات نامحدود آنها در دوزخ تناسب برقرار نیست. اما جاودانگی در بهشت با این مشکل روبرو نیست، زیرا که جاودانگی در بهشت عین جود و کرم الهی است. اما شاید بتوان ادعا کرد که جاودانگی زندگی ابدی در بهشت را ملال آور خواهد کرد. برنارد ویلیامز- فیلسوف مشهور آمریکایی- در مقاله ای استدلال کرده است که زندگی جاودانه سودای نامطلوبی است، چون موجب ملال است.

اگر بحثهای ما درباره امکان متافیزیکی حیات پس از مرگ درست باشد، هویت شخصی نحیف(یعنی «من» متافیزیکی) انسان پس از مرگ تداوم می یابد. اما هویت شخصی حداکثری (یعنی «من» اخلاقی او ) که براساس ارزش ها و طرح ها و تمایلات بنیادین زندگی فرد تعریف می شود، چه بسا در متن یک زندگی ابدی تغییر کند.

با این فرض، کسانی ادعا می کنند که جاودانگی در بهشت می تواند با دو نوع مشکل متفاوت روبرو شود:

(۱) اگر ارزشها، طرحها، و تمایلات بنیادین فرد که معرّف هویت شخصی حداکثری اوست در طول زمان دستخوش تحولات اساسی شود، یعنی همه یا اکثر آنها تغییر کنند، در آن صورت آن فردی که میلیون ها سال بعد در بهشت زندگی خواهد کرد- به تبع تغییر ارزش ها و برنامه ها بنیادین زندگی اش- از حیث اخلاقی، دیگر هیچ نسبتی با من امروزین نخواهد داشت. در این صورت جای این پرسش است که چرا «من» امروز باید دل نگران آن فرد دیگری باشد در یک میلیون سال آینده زندگی خواهد کرد؟ پاداش (و کیفری) که آن فرد تجربه خواهد کرد چه ربطی به من خواهد داشت؟
(۲) اما فرض کنیم که ارزشها و طرحها و تمایلات اساسی زندگی فرد هسته سخت و تغییرناپذیری دارد. تداوم این هسته سخت ضامن تداوم هویت اخلاقی فرد در طول زمان است. اما در این صورت، این زندگی جاودانه با مشکل دیگری روبرو می شود: فرد در پس از مدّتی رفته رفته تمام ظرفیتهای زندگی اش را تجربه می کند، تمام لذت ها و خواسته های مهم اش برمی آید، و از این رو رفته رفته زندگی اش غبار ملال می گیرد. در این صورت، یا فرد رفته رفته خود را از جریان جاری زندگی جدا می کند و در نتیجه از زندگی گسسته و با آن بیگانه می شود، یا خود را به جریان تکراری زندگی می سپارد و ملال زده می شود. در زندگی محدود دنیایی ما، جذابیت زندگی تاحدّی در گرو آن است که همه ارزشها و تمایلات ما امکان تحقق نمی یابد، و آنهایی هم که محقق می شود، به دلیل محدودیت فرصت زندگی، خصلت یگانه و در نتیجه هیجان انگیز و لذّت بخش دارد. اما در متن یک زندگی ابدی که همه ارزشها و طرح و تمایلات ما فرصت تحقق دارند، زندگی پس از مدّتی تکراری می شود، و لحظات زندگی خصلت یگانه و هیجان انگیز خود را از دست می دهد، و فرد رفته رفته خود را در باتلاق ملال گرفتار می یابد.

اما آیا این انتقادات بر جاودانگی زندگی در بهشت وارد است؟
(۱) در مورد مشکل از کف دادن هویت شخصی اخلاقی، حقیقت آن است که اصل تغییر چندان مهم نیست که مکانیسم آن تغییرات. به بیان دیگر، اصل آنکه ارزشها و برنامه ها و تمایلات اساسی زندگی فرد تغییر می کند به خودی خود نافی تداوم هویت شخصی اخلاقی فرد نیست. هویت اخلاقی فرد فقط در صورتی محو می شود که این تغییرات از بیرون، نا آگاهانه، و تحمیلی باشد. اما اگر این تغییرات محصول تجربه ها و تأملات آگاهانه و انتخابهای مختارانه خود فرد باشد، در آن صورت هویت شخصی اخلاقی فرد در دل این فرآیند می بالد، نابود نمی شود.
(۲) اما در مورد مشکل ملال انگیز شدن زندگی هم، باید توجه کنیم که لذّتهای زندگی ما بر دو نوع است: لذّتهای پایان پذیر، و لذّتهای تجدیدپذیر. بعضی لذّتها با چند بار آزمودن ته می کشد. اما برخی لذّتها کاملا قابل تکرار و تجدید است. برای مثال، پاره ای لذّتهای جسمانی تجدیدپذیر است: ما از غذا خوردن و سیری ناشی از آن لذّت می بریم تا آنکه دوباره گرسنه شویم، و دوباره از غذا خوردن و سیری ناشی از آن لذّت خواهیم برد. بسیاری از لذّتهای روحانی هم تجدیدپذیر است: ما از سفرهای تازه، خلق آثار هنری جدید، تجربه دعاهای حقیقی و امثال آنها هم می توانیم به کرّات لذّت ببریم. بنابراین، نفس تکرارپذیری لزوما با ملال ملازم نیست. بالاتر از اینها، از منظر دینی، لذّت مصاحبت با خداوند لذّتی عمیق و بی کران است که هرگز رنگ ملال و کهنگی نمی پذیرد. بنابراین، کاملا می توان فرض کرد که فرد زندگی اش را بر مبنای تعادل و توازنی میان لذّتهای پایان پذیر و تجدیدپذیر سامان دهد، و در نتیجه طراوت، هیجان، و تازگی آن را همیشه حفظ کند.

البته گاهی گفته می شود، پاره ای از فضائل در زندگی بهشتیان جایی نخواهد داشت، و فقدان آن فضائل از نشانه های نقصان اخلاقی زندگی در بهشت است. برای مثال، در بهشت- بواسطه جاودانگی- خطر مرگ در کمین بهشتیان نیست، و اگر بهترین تجلی گاه فضیلت شجاعت در برابر مرگ باشد، در آن صورت باید فرض کنیم که اهل بهشت از فضیلت شجاعت بی بهره اند. اما حقیقت این است که شجاعت می تواند در جاهای دیگری- غیر از صحنه رویارویی با مرگ- هم خود را نشان دهد. برای مثال، ایستادگی فرد در برابر وسوسه های ناشایست (بشرط آنکه اهل بهشت همچنان صاحب اختیار باشند)، مستلزم ابراز شجاعت است.

اگر این استدلالها درست باشد، در آن صورت به نظر می رسد که جاودانگی در بهشت لزوماً زندگی اهل بهشت را ملال انگیز نخواهد کرد، و ایشان می توانند از لذّات زندگی در بهشت جاودانه بهره مند شوند بی آنکه غبار ملال بر دلشان بنشیند.

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.